رمان جدید گل مریم من یکی از بهترین رمان های است که تابحال خوندمش
خیلی و واقعا قشنگه نخونید از دستتون رفته دوستان شمارتونو بزارید قسمت نظرات واسم
تا هر روز جدیدترین رمان ها رو واستون ارسال کنیم
و قسمت 3 این رمان رو گذاشتم
وقتي رفتارهاي شاهرخ و اميري رو مقايسه ميكنم زمين تا اسمان باهم تفاوت دارن .اميري طوري با ادم رفتار ميكنه كه از مصاحبتش لذت ميبرم برعكس شاهرخ كه فقط ميخوادتحقيرم كنه حالا چه لذتي ميبره خدا داند ميدونم ميخواد مثل بقيه زنها تو مشتش باشم به زانو در بيام كه اين ارزو رو مثل ارزوهاي برزگ من به گور ميبره.
صبح با صداي خدمتكار بلند شدم ميگويد:خانم يه اقايي بسته اوردن ميگن فقط به شما تحويل ميدن .
باعجله رفتم كسي منونميشناسه كه برام بسته ارسال كنه نكنه از طرف شاهرخ ازش هيچي بعيدنيست فقط ميخوادمنو بچزونه.
كناردرميايستم:بفرماييداقا.
مرد:شمارويا معيني هستين.
ميگويم:بله اين بسته از طرف چه كسي؟
مرد:من ازطرف اقاي اميري هستم كتابهاي
امروز رمان جدید عاشقم باش رو گذاشتیم واماده کرده ایم و قسمت
13 این رمان است حتما تا اخر بخونیدش نظر خوبتونم بزارید نظر یادتون نره
گاهی هر دو بیرون می رفتند و تا غروب باز نمی گشتند اما آنروز اتفاقی افتاد که زندگی ام را زیر رو کرد.احسان و دیوید از منزل خارج شدند و اعلا م کردند دیر هنگام باز می گردند.بی بی صدایم کرد وگفت:
- خانم تلفن با شما کار داره،مادرتان است.
گوشی را بر داشتم و گفتم:سلام مادر حالتون چطوره؟رضا خوبه؟
- خوبم عزیزم تو و شوهرت خوبید؟سفر بهشون خوش گذشته؟
- همگی خوبیم سفر اونا هم بد نبوده.